سوته دلان (arash)


دیوار میسازم...........

 هر نگاهی
  هر سخنی
  که از مردم این شهر برمی خیزد
  گویی,غرورم را نشانه رفته است
  و من
  شکسته تر از شکسته های غرورم, دیوار می سازم!!
  که عبور نکند کسی
  که نگوید سخنی
  که نکند نگاهی
  تا بر هم زند شکوه این آوار را
  شاید روزی فرصتی برای ساختن بود...



شنبه 30 دی 1391برچسب:,

|
 

چه راحت...........

 چه راحت شکستی و رفتی.....

 
چه بی خیال آتش زدی....این دل بی درمان را.....
 
چه دیر شناختمت،افسوس میخورم که چرا اینقدر بدبخت وساده بودم....

شنبه 30 دی 1391برچسب:,

|
 

حقیقت............

 حرفی تلخ، از جنسِ حقیقت، و آشنایِ همه‌ی‌مان!
هر روز از برابرِ هم می‌گذریم و به احترام، کلاه از سر برمی‌داریم؛ و چند کوچه آن‌طرف‌تر، بر سرِ دیگری می‌گذاریم. در دل‌مان هم می‌گذرد: مرگ هم کاش، کلاه بر سر داشت!


پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,

|
 

ای دلم................

 همه رفتند ...


همه آرام می آیند و آرام می روند

بی آنکه بدانند چطور شیشه دل را می شکنند.

همه می روند ...

بی آنکه نگاهی به عقب اندازند که من ... که تو ...

که همه ما پشت پنجره چشم به راه ایم.

همه می روند ...

نازنینم اما من همیشه با تو می مانم

تا پشت پنجره به انتظارم ننشینی

با تو می مانم تا پنجره غم گرفته دلت را شاد کنم

من در کنارت هستم

سرت را بر شانه ام بگذار

من می مانم ...

http://asheghi24.blogfa.com

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,

|
 

ای کاش میشد.........

 آزادی فردی داشتن، یعنی حق این که در زندگی کدام قفس را برگزینیم.

جملات زیبا گیله مرد


سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

|
 

ازادی...............

  من هنگامی آزادم که همه ی جهانیان آزاد باشند؛ تا هنگامی که یک نفر اسیر در جهان هست، آزادی وجود ندارد


سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

|
 

تنهایت میگذارم............

 تنهایت میگذارم که زیر بار لحن سرزنش آمیزت باقی‌ ماندهٔ فلسفهٔ زندگییت را، ندانسته و نخواسته تغییر نداده باشم. تنهایت میگذارم تا با حضورم خلوتی را که در آن اوج شکوفایی ذهنیت پدیدار میشود به بیراههٔ نادانی‌ نکشانم. تنهایت میگذارم تا لحظاتت را با خود ساختگیت پر کنی‌ و هر کس که وسعت فکری عمیق تری دارد نگاهت را پر کند. تنهایت میگذارم تا الویت دقایقت را به آنچه برایت پر معنا تر است بدهی‌ و از تک تک لحظاتی که به حسن سلیقهٔ خودت، یکی‌ پس از دیگری اتفاق میفتند، منتهای لذت را ببری. تنهایت میگذارم و میدانم که تو در اوج این تنهایی‌ که من در خیال خود ساختم با همه هستی‌ و باز هم به کسی‌ نیاز نداری. تنهایت میگذارم و باز هم خطی‌ دیگر در اثبات این معادله اضافه می‌کنم که حتی با خیال تنها گذاشتنت، خود از همه تنها ترم.


سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

|
 

اندیشه....

 دستم بوی گل میداد مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچکس فکر نکرد که شاید من گلی کاشته باشم. 


یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,

|
 

بوسه..............

 در دو چشمش گناه مي خنديد 
بر رخش نور ماه مي خنديد 
در گذرگاه آن لبان خموش 
شعله يي بي پناه مي خنديد 
شرمناك و پر از نيازي گنگ 
با نگاهي كه رنگ مستي داشت 
در دو چشمش نگاه كردم و گفت 
بايد از عشق حاصلي برداشت 
سايه يي روي سايه يي خم شد 
در نهانگاه رازپرور شب 
نفسي روي گونه يي لغزيد 
بوسه يي شعله زد ميان دو لب


شنبه 23 دی 1391برچسب:,

|
 

جمعه........

 توی قاب خیس این پنجره‌ها

عکسی از جمعه‌ی غمگین می‌بینم
چه سیاهه به تنش رخت عزا
تو چشاش ابرای سنگین می‌بینم

داره از ابر سیاه خون می‌چکه
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه

نفسم درنمی‌آد

جمعه‌ها سرنمی‌آد
کاش می‌بستم چشامو

این ازم برنمی‌آد 

داره از ابر سیاه خون می‌چکه
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه

عمر جمعه به هزار سال می‌رسه
جمعه‌ها غم دیگه بیداد می‌کنه
آدم از دست خودش خسته می‌شه
با لبای بسته فریاد می‌کنه

داره از ابر سیاه خون می‌چکه
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه 

جمعه وقت رفتنه

موسم دل ‌کندنه
خنجر از پشت می‌زنه

 اون که همراه منه

داره از ابر سیاه خون می‌چکه
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه


پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,

|
 

یه شب مهتاب............

 یه شب مهتاب

ماه می‌آد تو خواب

منو می‌بره ، کوچه به کوچه
باغ انگوری ، باغ آلوچه

دره به دره ، صحرا به صحرا
اون­جا که شبا ، پشت بیشه‌ها

یه پری می‌آد ، ترسون و لرزون
پاشو می‌ذاره ، تو آب چشمه ، شونه می‌کنه ، موی پریشون

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب

منو می‌بره
ته اون دره

اون‌جا که شبا
یکه و تنها

تک درخت بید
شاد و پرامید

می‌کنه به ناز
دستشو دراز

که یه ستاره ، بچکه مثل ، یه چیکه بارون
یه جای میو‌ش ، سر یه شاخش ، بشه آویزون

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب

منو می‌بره از توی زندون
مثل شب‌پره با خودش بیرون

 

می‌بره اون‌جا
که شب سیا

تا دم سحر
شهیدای شهر

با فانوس خون

جار می‌کشن

 

تو خیابونا
سر میدونا

 

عمو یادگار ، مرد کینه‌دار
مستی یا هوشیار ، خوابی یا بیدار

مستیم و هوشیار ، شهیدای شهر
خوابیم و بیدار ، شهیدای شهر


پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,

|
 

دنیا...........

 گول دنیا را مخور !!!

        ماهیان شهر ما

از کوسه‌ها وحشی ترند 

    برّه‌های این حوالی

          گرگ‌ها را میدرند  

 

 

 

     سایه از سایه هراسان

 

 

 

  در میان کوچه ها 

 

 

 

   زنده‌ها هم 

آبروی  مرده‌ها را میبرند.


چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,

|
 

دوباره صدایم کن...................

 نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.


شنبه 16 دی 1391برچسب:,

|
 

تنهایی من.............

 قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت
را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…


شنبه 16 دی 1391برچسب:,

|
 

بودنم بسته به بودنت

 

تو نمیدانی به خاطرت با گذر زمان از همه دنیا میگذرم ،
تا برسد به لحظه ای که دیگر هیچ فرصتی برای در کنار تو بودن نمانده باشد ،
آنگاه عشقت را با خودم به آن دنیا خواهم برد ،
تا به ساکنان آن دنیا نیز ثابت کنم که بدجور عاشقت هستم…

 

اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تا ابد مال منی ، حتی اگر نباشی ، حتی اگر مرا نخواهی
تو نمیدانی وسعت عشقم را ، چگونه آهسته بگویم وقتی نمیشنوی صدای فریادم را…
لحظه های نبودنت تصویریست از یک شب بی ستاره ، از آن شبهایی که بی قرارتر از دلم دلی بی تاب نیست ،بدان قدر دلی را که مثل آن در پی عشقش نیست!
تو نمیدانی به خاطرت با گذر زمان از همه دنیا میگذرم ، تا برسد به لحظه ای که دیگر هیچ فرصتی برای در کنار تو بودن نمانده باشد ، آنگاه عشقت را با خودم به آن دنیا خواهم برد ، تا به ساکنان آن دنیا نیز ثابت کنم که بدجور عاشقت هستم…
تمام وجودم به تو وابسته است ، بودنم به بودنت بسته است ، نشکن دلم را که این دل خسته است!
منی که اینجا زانو به بغل گرفته ام ،آرزوی در آغوش کشیدن تو را دارم ، منی که تنها تو را دارم…
چشمانم را میبندم و تو را در کنارم تصور میکنم ، ای کاش رویا نبود ، ای کاش دلم اینک در این لحظه ی پر از دلتنگی تنها نبود…
انگار از همان آغاز ،آغاز من بوده ای ، نفسهای عشق را به من داده ای، تا از تو به عشق برسم، تا از عشق دوباره به تو برسم…
اینکه تو را در قلبم احساس میکنم ، اینکه عشقم هستی به داشتنت افتخار میکنم ، همین برایم زیباست ، دنیا را بی خیال ، تمام زیبایی ها در وجود تو پیداست!
نگیر از قلبم بودنت را که قلبم از تپش می افتد ، نگیر از من گرمی دستانت را که وجودم یخ میزند
اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تو جزئی از وجودمی، تو نیز باور کن این عشق جاودانه را…


شنبه 16 دی 1391برچسب:,

|
 

مگذار عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود.............

 kochikesh متن های احساسی و عاشقانه

مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گل‌های باغچه، به عادت آب دادن گل‌های باغچه بدل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست،
پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن
تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق

چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
عشق، تن به فراموشی نمی‌سپارد، مگر یک بار برای همیشه.
جام بلور، تنها یک بار می‌شکند
می‌توان شکسته‌اش را، تکه‌هایش را، نگه داشت
اما شکسته‌های جام ،آن تکه‌های تیز برنده، دیگر جام نیست
احتیاط باید کرد
همه چیز کهنه می‌شود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز
بهانه‌ها، جای حس عاشقانه را خوب می‌گیرند


شنبه 16 دی 1391برچسب:,

|
 

این خانه قشنگ است ولی خانه ی ما نیست.........

 این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیـزی ایران کهن نیست

در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست

در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست

در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست

آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست

آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست

من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست

هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست

پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست

هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست

این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست

این شهر عظیم است ولی شهر غریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
http://ir2up.ir/up14/7c0187ad823.jpg

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,

|
 

دیگر زمین بوی زندگی نمیدهد

 خدایا...

کودکان گل فروش را می بینی!؟

مردان خانه به دوش

دخترکان تن فروش

مادران سیاه پوش

کاسبان دین فروش

محرابهای فرش پوش

زبانهای عشق فروش

انسانهای آدم فروش

همه را می بینی...؟!

می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم

دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد...!!!

http://ir2up.ir/up16/de90e91c6a1.jpg
 

دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,

|
 

ان که میگه دوستت دارم............

 آن که می گوید دوستت می دارم
خنیاگر غمگینی ست
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را زبان سخن بود


دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,

|
 

خداوندا............

 خداوندا نمی دانم 
در این دنیای وانفسا 
کدامین تکیه گه را تکیه گاه خویشتن سازم
نمیدانم
نمی دانم خداوندا.
در این وادی که عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد.
کدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم
نمی دانم خداوندا
به جان لاله های پاک و والایت نمی دانم
دگر سیرم خداوندا.
دگر گیجم خداوندا
خداوندا تو راهم ده. 
پناهم ده .
امیدم خداوندا . 
که دیگر نا امیدم من و میدانم که نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیکن من نمیدانم
دگر پایان پایانم. 
همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم که آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد.
چرا پنهان کنم در دل؟
چرا با کس نمی گویم؟
چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟
همه یاران به فکر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند
ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . که دردم را فرو ریزد
دگر هنگامه ی ترکیدن این درد پنهان است
خداوندا نمی دانم
نمی دانم 
و نتوانم به کــس گویم
فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم 
به پو چی ها رسیدم من
به بی دردی رسیدم من
به این دوران نامردی رسیدم من
نمیدانم
نمی گویم
نمی جویم نمی پرسم
نمی گویند
نمی جوند
جوابی را نمی دانم
سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند
چرا من غرق در هیچم؟
چرا بیگانه از خویشم؟ 
خداوندا رهایی ده
کللام آشنایی ده
خدایا آشنایم ده
خداوندا پناهم ده
امیدم ده
خدایا یا بترکان این غم دل را
و یا در هم شکن این سد راهم را
که دیگر خسته از خویشم
که دیگر بی پس و پیشم
فقط از ترس تنهایی
هر از گاهی چو درویشم
و صوتی زیر لب دارم
وبا خود می کنم نجوای پنهانی
که شاید گیرم آرامش
ولی آن هم علاجی نیست
و درمانم فقط درمان بی دردیست
و آن هم دست پاک ذات پاکت را نیازی جاودانش هست


شنبه 9 دی 1391برچسب:,

|
 

زندگی اجبار نیست............

 زندگی اجبار نیست... 

شاید آن روز که سهراب نوشت زندگی اجباری است 
                                                   دلش از غصه حزین بود و غمین 
حال من می گو یم 
             زندگی یک در و دروازه و دیوار که نیست 
 که نشد بال زدو پرواز کرد 
                                                 زندگی اجبار نیست 
         زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است 
                             تو عبور خواهی کرد 
  از همان پنجره ها 
                                                        با همان بال و پر پروانه 
        به همان زیبایی 
                                 به همان آسانی 
                                                              زندگی صندوقچه ی اصرار پرستو ها نیست 
         زندگی آسان است 
                                    بی نهایت باید شد تا آن را یا فت 
            زندگی ساده تر از امواج است 
                           پس بیا تا بپریم 
                                                  وتا شبنم آرامش صبح 
                                                               تا صدای پر مرغان اقاقی بال و پر باز کنیم 
             تا توانیم که ازاول آغاز کنیم و تا نهایت برویم


جمعه 8 دی 1391برچسب:,

|
 

سخن او..........

 در میان شما هستند کسانی که خواسته اند برای گریز از تنهایی و بیقراری و یکنواختی.

 به زیاده گویی و یاوه سرایی  روی آورند ،

زیرا سکوت تنهایی تصویر روشنی از ذات عریانشان را در برابر چشمانشان می گشاید

که با دیدن آن رعشه می گیرند و به گریز پناه می برند . 


سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,

|
 

ادم باید ...............

 جلوی آینه یک لحظه به خودش خیره شد ...

ذهن آدمیزاد توانایی عجیبی داره

گاهی یک فیلم چند صد ساعته رو توی کسری از ثانیه مرور میکنه

نمیدونم به چی داشت فکر میکرد و کجا سیرو سیاحت میکرد.

بازیگوشیم گل کرد و رو کردم به فرهاد و گفتم : اینجوری نگاش نکن ، یه روزی آدم بود ...

متغیر شد و اشک تو چشاش حلقه زد ... 

گفتم :فرهاد بیخیال ! شوخی هم سرت نمیشه ؟!

جملات زیبا گیله مرد

خودمونیم ، !

 آدم باید تو شوخی هاش هم دقت کنه


یک شنبه 3 دی 1391برچسب:,

|
 

الهی.............

 الهى چون در تو مى نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم.

الهى بلطفت دنيا را از من گرفته اى بكرمت آخرت را هم از من بگير
الهى روزم را چو شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانی
الهى آنكه از خوردن و خوابيدن شرم دارد از ديگر امور چه گويد
الهى اگر چه درويشم ولى داراتر از من كيست كه تو دارايى منى . 
الهى در ذات خودم متحيرم تا چه رسد در ذات تو .
الهى همه از گناه توبه مى كنند و حسن را از خودش توبه ده.
الهى اگر ستار العيوب نبودى ما از رسوايى چه مى كرديم.

 

 


یک شنبه 3 دی 1391برچسب:,

|
 

خدایا گوش کن.............چی میگم

 خدایا

جای سوره ای در قرآن خالیست که اینگونه آغاز گردد:قسم به روزی که قلبت را می شکنند و مرهمی جز خدایت نخواهی یافت..


یک شنبه 3 دی 1391برچسب:,

|
 

ba too hastam.........

 خدا 

فراموش شده ترین حقیقت هستی !!!

صداش کن

صدا کردنش سواد و مدرک و پول و این چیزا نمی خواد

فقط یه دل شکسته می خواد

خدا...


یک شنبه 3 دی 1391برچسب:,

|
 

ابنجا زنی............

 این جا زنی میان برق آینه

 

دنبال تصویری از خویش است

در به درِ انعکاس نور ولاله ی وحشی

تصویری از چشم های سیاه شرقی

اما نه در انزوای خاک غریب..

تصویری از لب هایی برجسته

اما نه از حرفهای ناگفته

گونه هایی سرخ نه از بی دادِ دادگران

این جا زنی در قاب آینه در پی هزار نسل گمگشته اش

پشت چهل تکه ی نقش پنهان شده

نخ به نخ کوک می زند آینه را

این جا زنی میان آب و آتش هر روز خودش را می زاید

این جا زنی یادش را گم کرده

آرتیست قصه ای دور

 دیالوگ هایش را  به یاد ندارد

های...آینه آلزایمر گرفته ای..!!؟


شنبه 2 دی 1391برچسب:,

|
 

غصه نخور..................

 پرسید : چرا ناراحتی ؟

گفتم : چون از بد روزگار به پست آدم  نا سپاسی خوردم .

گفت : نگران نباش ، مسیر رو درست اومدی ، اینجا دنیاست

 مگر نشنیدی که : " دنیا همیشه جائیه که نجیب و نانجیب به هم می خورن "

 قرار به موندن نیست

نه برای تو و نه حتی برای اون !

 غصه نخور ...........


جمعه 1 دی 1391برچسب:,

|
 

خاطره ات............

خاطره ات در دل من میشکند.......

 همچون

          بیستون شکسته ی فرهاد ...

از شیرین خبری نیست...

به عادت سالخورده ی دیروز مینگرم                  

                                                   و صدای تو...

                       که از پشت ابرهای خیس خورده، بی بار می آید...

                              به تو عادت دارم...

        به تکرر دروغ هایت در لحظه...

 و نگاهت...

                   که در من تا میخورد و جمع میشود...!   


جمعه 1 دی 1391برچسب:,

|
 

ای...............

  پری زاد لحظه های بارانی ام...!

امشب که صدای تو را بوسیدم،                                          

باران می آمد...!

من بودم و شاخه های شکسته ی لذت،                                

                                       در دستان بیهودگی ام...

من بودم و ...                                       

 لمسِ هوس آلودِ دست های باد...

من بودم و ...                                      

جای خالی تو در لحظه هایم...!

بالش فراموشی را زیر سرم می گذارم...                                      

اما هنوز، پُرم از هجوم واژه ها...

                                                     خاطره ها...!

دل بسته ام...                                       

به تو که میروی...

                                        به نا کجا آباد...!

به تو که گم میشوی...

در همهمه ی بی بازگشت شهر...!

تنهایی را بتکان پشتِ دیوار خاطرات...!                                    

در بزن...                   

اینجا هنوز،

 کسی به وسعت دلتنگی هایت،

تنهاست...!

 


جمعه 1 دی 1391برچسب:,

|
 

احساس


 

 
 
محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم
آنچه را که اسمش غرور گذاشته ام

برایت به زمین بکوبم...

احساس من قیمتی داشت

که تو برای پرداخت آن فقیر بودی...


جمعه 1 دی 1391برچسب:,

|
 


سلام ارش هستم............................ پاییزمن به اندازه ی انگشتان هر دو دست پنجره های شهر را بسته فرض کن و حالا اگر می توانی از یک تا بی نهایت بخند! این همه پنجره ی بسته به چه درد می خورد؟ این همه خیابان شلوغ؟! این همه آدم های رنگی! پاییزمن، فصل بدهکاری گل هاست درخت های خشکیده در اندامشان، بهار ملتمسی دارند با من بخند اگر چه غمگینم! این روز ها هر روز دلتنگی هایم را برایت پست می کنم و هر روز چوب خطی روی چوب خط دیگری می گذارم می گویند همه چیز عوض شده است امیدوارم تو، خانه ات را عوض نکرده باشی. ............................................ ............................................ اگر تنهای تنها شوم باز هم خدا هست ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... روی هر سینه سری گریه کند وقت وداع سرمن وقت وداع گوشه دیوار گریست ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... زیبا نیستم اما زیبایی رو دوست دارم عاشق نیستم ولی عشق رو دوست دارم تنها نیستم ولی تنهایی رو دوست دارم ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... تقدیم به آنکه هیچوقت احساس مرا نفهمید... حال میخواهم زندگیم را با رنگ سیاه بنویسم با خط دل بنگارم و با کلام عشق آغاز کنم که شاید این بار در این جاده ی تاریک سیاه بتوانم تنها با نور عشق زندگی کنم.... ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*

نازترین عکسهای ایرانی

 

عشق اخر
شعر نو

 

ارش
asal
maryam.mehrabon
بهنام
farhad

 

اسفند 1393
تير 1393
خرداد 1393
آذر 1392
آبان 1392
مهر 1392
شهريور 1392
تير 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391

 

دنیا برای من
دگرگونی.....
او رفت........
من........
احساس من.........
عشق من........
Delam...
دلتنگتم..........
دلتنگی..........
دیار عاشقان
تنهایی.........
عشق چیست........
قوی..........
دوستت دارم هایی...........
دله من........
تو کجایی..............
عشق تو........
برای............
تنها بودن سخت است.........
زندگی با تو.........
خدا حافظ...............
زندانی..........
زندگی......
نفرین.........
خوش امدی............
من وتو........
برای تو.........
این شهر..........
غروب اخر شعرم......
عکست..........
با قلم.........
نوروزتان پیروز......
وقتی یه ادم میگه.........
زندگی شوق .............
arezoo..........
بغض.....
من از نوشتن لبریزم............
درد............
خدایا.........
خسته از............
دوستت دارم
حقیقت است...........
غیر دل..........
حسرت...........
هرکجا پرسه زدم خبری از عشق نبود........
دیوار میسازم...........
چه راحت...........
حقیقت............
ای دلم................
ای کاش میشد.........

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سوت دلان و آدرس arash631.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





عینک آفتابی ریبن اصل
فروشگاه ساعت مچی
ساعت مچی زنانه
خرید عینک افتابی
لحظه های عاشقی
فیلتر شکن
سیستم افزایش امار
چت
بهترین بازی آنلاین و قالب جدید
دررابط ی بیماری ms
ASASASASASASASASASASASASASA
چت رم
دوستان
سوت دلان
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

 

شکلک
یاس..........
دل بارانی...........
ایا شب یلدا ی امسال جهان به پایان میرسد
در رابطه ی بیماری ms
مرد تنها......**********
شرمتان باد.........
کارو........karoo
خدایا........غرور
نگاه پروانه
دوس داشتن
دلتنگی
ترانه.......
ٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍ
........عسل.........
عشق اخر
گندم
arezoo
mahya noori
ٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍ
حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 59
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 76
بازدید ماه : 73
بازدید کل : 56260
تعداد مطالب : 129
تعداد نظرات : 67
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



دریافت كد ساعت

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->