پری زاد لحظه های بارانی ام...!
امشب که صدای تو را بوسیدم،
باران می آمد...!
من بودم و شاخه های شکسته ی لذت،
در دستان بیهودگی ام...
من بودم و ...
لمسِ هوس آلودِ دست های باد...
من بودم و ...
جای خالی تو در لحظه هایم...!
بالش فراموشی را زیر سرم می گذارم...
اما هنوز، پُرم از هجوم واژه ها...
خاطره ها...!
دل بسته ام...
به تو که میروی...
به نا کجا آباد...!
به تو که گم میشوی...
در همهمه ی بی بازگشت شهر...!
تنهایی را بتکان پشتِ دیوار خاطرات...!
در بزن...
اینجا هنوز،
کسی به وسعت دلتنگی هایت،
تنهاست...!
نظرات شما عزیزان:
|